دعوای امیرحسین و ستایش
سلام پسرم
وقتی رفته بودیم چادگان تو با ستایش دختر خاله من گاهی بازی میکردی گاهی هم دعوا میکردی یکبار سر توپ دعواتون شد که علی پسرخاله من میخاست جداتون کنه هههه الان عکساشو میذارم ببین
این پسر من که داره میره سمت توپ
این هم ستایش خانوم گل گلاب که خیلی نازه و مهربونه و 3 ماه از تو بزرگتره
اینم آغاز دعوا سر توپ هههه قربون جفتتون برم
اینجا تو میخای زورکی توپ رو بگیری واون داره غر غر میکنه که نه نمیدممممممممم مال خودمههههه
مال خودمههههههههههههه نمیدمممممممممممم اشینننننننننننننن (آخه به تو میگه اشینashein)
وای تو داری موفق میشی توپ رو بگیری وستایش داره میگه نههههههههههههه مال خودمههههه
وای تو تو توپ رو گرفتی
نه هنوز چون آجی ستایش داره پسش میگیره
ولی تو دوباره اونو پس گرفتی
گرفتیش و اومدی کنار برا خودت نشستی
ولی آجی ستایش داره میاد که توپ رو ازت بگیره و تو داری فرار میکنی علی هم دنبالتون
وای مواظب باش ستایش داره هولت میده میخاد توپ رو ازت بگیره
بازم دعوا.بابا دعفا نکنیددددددددد
هیییییی وایییییییی علی بیا کمککککککککککک
ایندفعه ستایش موفق شد توپ رو ازت بگیره
وایییییییییی تو میخایییییییی گازش بگیری نههههههههههه پسرمممممممممم کارت خیلی بدههه
خدا رو شکر دعواتون ختم به خیر شد و با هم دوست شدید و دارید با هم بازی میکنیددددددددد
فدای جفتتون بشمممممم
و در آخر عاشقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــم تک گل زندگی مرضیه و فردین